معنای آزادی در نظریه های هرمنوتیکی
نگاهی انتقادی به معنای مدرن آزادی بر اساس دانش هرمنوتیک
این نوشتار به بررسی مفهوم شناسانه آزادی ذیل نظریه های هرمنوتیکی اختصاص دارد. بر این اساس کوشش شده است تا در دو شاخه اصلی دانش هرمنوتیک (هرمنوتیک هستی شناختی یا فلسفی و هرمنوتیک روش شناختی) به این مهم پرداخته شود. توضیح تفاوت های نگاه گادامرودیلتای در رویکرد به آزادی از جمله مباحثی است که ذیل این هدف ارایه گردیده است. هدف نوشتار در بررسی نگاه های هرمنوتیکی به مفهوم آزادی، توضیح این عرصه به مثابه یکی از مهم ترین حوزه های نقد نگاه های مدرن به مفهوم آزادی است.واژگان کلیدی: هرمنوتیک هستی شناختی، آزادی، فهم، تفسیر و...
مطالعه مفهوم گسترده آزادی از مناظر و بر اساس مبادی متعدد و متنوعی میسر است. این مفهوم در نظامات اندیشه ای دینی، به ویژه دین مبین اسلام، به گونه ای مطرح شده است و در نظامات اندیشه ای معاصر، از جمله رویکردهای مدرن، به گونه ای دیگر.
طبعاً تحصیل شناختی موثر از چند و چون رویکرد به این مفهوم به تعمیق درک ما از آن می انجامد و امکان های تحلیلی و انتقادی ذهن ما را در بررسی آن ارتقاء می بخشد. چنین کارکردی، مشخصاً، در نقد برخی از رویه های مدرن فهم آزادی نیز می تواند مؤثر واقع شود.
از جمله رویکردهای انتقادی به مفهوم مدرن آزادی نگرش هرمنوتیکی به این مفهوم است. هرمنوتیسین ها، برخلاف مدرنیست های کلاسیک، می کوشند تا بر اساس نوعی گشودگی به متن، که در مباحث علوم اجتماعی می توان از آن به مثابه جامعه نیز تعبیر نمود، بپردازند. در واقع «دانش هرمنوتیک» (Hermeneutics) گسترده ای از ایده هایی نوین را در برابر ما در نقد آزادی کلاسیک مدرن گشوده است؛ چه آنکه آزادی در این نحله فکری مفهومی دگرگون به خود می گیرد.
با لحاظ آن چه آمد، در این مجال اندک، به بررسی آزادی در دو گرایش اصلی هرمنوتیکی می پردازیم. بر این اساس نخست گرایش هستی شناسانه (Ontological) و سپس گرایش روش شناسانه (Methodological) هرمنوتیکی را در ارتباط با آزادی بررسی می رسیم.
پیش از آن لازم است تا، به صورت مختصر، به توضیح این دو حوزه اصلی تأملات هرمنوتیکی بپردازیم. به این ترتیب مطالب این نوشتار در چند پاره تقدیم می شود. ابتدا، در دو پاره نخست، به توضیح معنای هرمنوتیک هستی شناختی و روش شناختی می پردازیم و سپس، در پاره های سوم و چهارم معنای آزادی را در هر یک از این دو گونه از هرمنوتیک بررسی می کنیم. در پایان نتایج نوشتار را مرور خواهیم کرد:
هرمنوتیک هستی شناختی:
هرمنوتیک هستی شناختی به بررسی ماهیت فهم علاقمند است. این گروه از تأملات هرمنوتیکی به جای تمرکز بر فهم به مثابه روش، به خود فهم می پردازند و ذیل تأمل هستی شناسانه در آن تلاشی پردامنه را برای وصال به حقیقت، در معنای ویژه ای که از این اصطلاح اراده می کنند، در دست می گیرند. اصلی ترین نماینده هرمنوتیک هستی شناختی هانس گئورگ گادامر است.از جمله بدایع نگرش های وی تأکید بر ارتباط درونی و ارگانیک میان زبان و هستی است. وی زبان را خانه هستی می دانست (1) و بر این ایده فلسفی تأکید می نمود که اساس هیچ گونه تفسیری خالی از پیش داوری ممکن و میسر نیست. به زبان دیگر گادامر تفسیر را متأثر از افق فرهنگی مفسر معرفی می کرد.
هرمنوتیک معرفت شناختی:
هرمنوتیک روش شناختی، که شروع آن با تلاشی پردامنه برای تفسیر کتاب مقدس در مسیحیت آغاز شد، دل مشغول شناسایی روشی قابل اعتنا جهت فهم متون و تفسیر آن ها است. این نوع از هرمنوتیک عمدتاً با تلاش های نظریه پردازانی نظیر شلایرماخر و دیلتای شناخته می شود. شلایرماخر، که از وی به مثابه پدر علم مدرن هرمنوتیک نیز یاد می شود، تلاش خود را مصروف شناسایی اصول حاکم بر فهم و توضیح مبادی آن نمود. پرسش مرکزی، و هم چنان جذاب وی، آن بود که چگونه یک متن (ملفوظ یا مکتوب) فهم می گردد؟هرمنوتیک روش شناختی با دیلتای به اوج رسید و اهمیتی ویژه یافت. وی بر آن بود که پروژه کانت را در علوم انسانی پی ریزد. به زبان دیگر هدف دیلتای شناسایی بنیانی معتبر برای علوم انسانی بود. از جمله بدایع نظری وی جداسازی دو حوزه فهم و تبیین از یکدیگر بود. به باور وی علوم انسانی عمدتاً بر فهم ابتنا یافته است. به باور وی هر فعل فهمی، متأثر از پیش فرض ها، و در افق تجربه زندگی تحقق می یابد.
کوتاه سخن آنکه دیلتای، به مثابه اصلی ترین چهره هرمنوتیک روش شناختی، تأثیر بسزایی بر آرا و اندیشه های متفکران پس از خود داشته است. وی که خود دوره ای از نوکانتی ها (Neo- Kantians) تعلق داشت کوشید تا درکی کانتی را از مقوله فهم متون به دست دهد.
آزادی در هرمنوتیک هستی شناختی:
در اندیشه هرمنوتیکی هستی شناسانه، آزادی (Freedom)، رهایی (Emancipation) و فهم (Understanding) مفاهیمی در هم تنیده هستند. تلاقی این مفاهیم در اندیشه گادامر به اوج می رسد. مفهوم رهایی در نگاه گادامر با تکثر زبان و تنوع فهم معنا می شود. از این منظر رهایی در ترابطی پیوسته با فهم و تفسیر در سایه گوناگونی نگرش ها و تأویل ها امکان حضور می یابد؛ بدین معنا که تنوع در فهم خود مترادف با رهایی معرفی می شود. این تنوع هرمنوتیکی سلطه نگرش مسلط در فهم را برنمی تابد و به جای اندیشه ای فراگیر نوعی چندگانگی را در رجوع به متن تعقیب می کند. (2)گادامر، به مثابه اصلی ترین تئوریسین گرایش هستی شناختی هرمنوتیکی، چنین رویکردی را در توضیح رابطه آزادی و هرمنوتیک ارایه داده است. وی، به باور برخی از اصحاب نظر، با این کار هرمنوتیک را در علوم اجتماعی رواجی اساسی داده است؛ هم از این روی می توان خط تأثیرپذیری نگرشی از این دست را در بسیاری از ایده های رایج در علوم انسانی معاصر در توضیح معنای آزادی در فهم مشاهده نمود.
وی در تعریف مختار خود از رهایی، با وجود تأکید مؤثر بر مواجهه با متن، به نقش باورهای اجتماعی و ذهنیت مسلط نیز توجه می کند. گادامر رهایی را به دور از سلطه پذیری در فرایند تفسیر توضیح می دهد. به باور وی این کثرت تعابیر است که موجب کمرنگ شدن نگاه دل مشغول شناسایی واقعیت می شود. به عبارت درست تر، از طریق برداشت هرمنوتیکی، گادامر از حقیقت (Truth) به مثابه آشکارگی و باشیدنی یاد می کند که به تزلزل، کثرت و نهایتاً زوال نگاه کلاسیک به واقعیت (Reality) در چندگانگی تأویل ها می رسیم. مطابق اندیشه گادامر در نتیجه چندگانگی تأویل ها می توان به نوعی از تکثر باورمند گردید که مجال مؤثری را برای حضور آزادی در عرصه تفسیر فراهم می آورد. می توان گفت اعتقاد به چندگانی فوق اشاره ای به نحوه برداشت از یک متن متکثرِ فارغِ از سلطه است. (3)
این برداشت از آزادی با مفاهیمی مانند سنت، ایدئولوژی، هویت و سیاست آمیخته است؛ مفاهیمی که برای گادامر با دوری گزینی از نگرشی فراگیر و تولید فهمی متکی بر چندگانگی باورها، نگرش ها، سنت ها و ایدئولوژی ها معنا می یابد. در واقع در نبود عقلانیتی کلی و فراگیر می توان از چندگانگی عقلانیت و هویت های متکثر فرهنگی و فلسفی سخن به میان آورد. (4)
نکته مهم و کلیدی آن که چنین رویکردی به عبور از هر گونه ارزش پایه (Value-based) نمی انجامد؛ بلکه خود موثر در تولید درکی با مختصات ویژه ارزشی می شود. در واقع ذیل فهمی متکی بر هرمنوتیک هستی شناسانه، این معرفت شناسی که به ساختن پایه های ارزشی فهم کمک می کند. (5)
به دیگر سخن در پارادایمی از این دست تفسیر و تأویل خصلتی معرفتی به خود می گیرد و نگاه های بالادستی معرفت شناسانه معنا می شود. در واقع، مطابقه هرمنوتیک هستی شناسانه، مناسبت منجر به فهم را باید ذیل مناسبات معرفت شناختی رصد کرد و مشاهده کرد. این رویکرد با آنچه از رویکردهای ارزش گرایانه کلاسیک در خاطر داریم کاملاً متفاوت است. اگر در نگاه هایی از این دست ارزش های مشترک به تولید دقت، وضوح و قاطعیت در فرایند فهم منجر می شد و، به نوعی، به حذف تفاوت ها و یکپارچه سازی فهم، متعاقب آن، کمک می کرد در اینجا مراجعه ما به ارزش ها، به مثابه موقعیتی معرفت شناختی، به تولید تکثر و تنوع در فهم مدد می رساند.
در نگاه کلاسیک، که با رویکرد گادامری متفاوت است، همزمان با رویکرد به ارزش ها جوامع روش های مختلفی برای یکپارچه سازی و تمایز خود از دیگران به وجود آورده اند. وجهه هرمنوتیکی این موقعیت آن گاه مشخص می شود که بدانیم هر یک از این روش ها، کمابیش، با ایجاد ساختارهای فکری نظام وار در صدد کشف و ساخت معنا برآمده اند. هم چنین رابطه آن با مفهوم آزادی آن گاه بر ملا می گردد که به تولید زمینه های محدود شناخت در دل این ساختارها توجه نماییم؛ زمینه هایی که، به هر حال، امکان های پیش روی شناسانده، در معنای هرمنوتیکی کلمه، را برای شناخت به جد محدود و به یک معنا کانالیزه می کنند. فرضیه این روش ها چنین است که هر متنی دارای معنا و هدفی خاص است. بنابراین باید برای ترسیم و نیل به آن هدف، معنا یا حقیقت روش ها و ابرازهایی را به دست داد که از طریق آن ها به آن بتوان دست یافت. چنین نگاهی به روش ها، به جد، مدرن است و متأثر از منطق مدرنیسم می باشد (6) گادامر به نقد این رویکرد دست زده است و تسلطی از این دست را در فهم متن، که به نفی آزادی خواننده منجر می شود، توضیح داده است. برای وی متن نه امری بی ارتباط با گذشته و نه امری از گذشته است؛ بلکه این ارتباط ما با خویشتن و سنت خود است که شناخت را معنادار می کند. مفهوم کلیدی تقارب آفاق (Fusion of horizons) ذیل چنین درکی توسط وی مطرح می گردد.
کوتاه سخن آن که پرسشی که اینجا خودنمایی می کند چگونگی ارتباط فهم و ارزش است. پاسخ به این پرسش امکان یا عدم امکان آزادی را، در معنای هرمنوتیکی کلمه، نمایان می سازد. در نظام های نهایی شده تفسیری تعیین کنندگی معانی متن در یک صورت بندی ویژه که حاصل نوعی از استیلااست حاصل می شود. استیلا در ترادف با تحمیل معنا می شود تحمیل برتری ایده، فرد، سبک و نظام است. طبق این مباحث استیلا به این می پردازد که کدام نیرو درباره شکل های مسلط معنا و رفتار در یک زمینه خاص اجتماعی تصمیم خواهد گرفت. (7)
آزادی در هرمنوتیک روش شناختی دیلتای:
در نگرش تفهمی دیلتای پس زمینه مطالعاتی متن از اهمیتی والا برخوردار است. به همین مناسبت فرد، ذیل چنین برداشتی، در «متن جامعه» مورد بررسی قرار می گیرد؛ اما، نکته مهم و کلیدی آن که، در نهایت این فرد است که حایز اهمیت معرفی می گردد و، به یک معنا، باقی می ماند. در واقع نقطه مرکزی و حوزه ثقل مطالعه روش شناختی دیلتای فرد است نه جامعه. به همین سبب علوم روحانی و معنوی (یعنی علومی که به فرد در جامعه و تاریخ اختصاص دارند) به عنوان علوم پایه در حوزه علوم انسانی نیازمند روان شناسی معرفی می شوند.در رویکرد دیلتای به تاریخ جهت توضیح معنا و نقش فرد در جامعه با اراده مصممی روبرو هستیم که نگرش ویژه ای به آزادی را سبب شده است. وی می کوشد تا، به شیوه ای مبتکرانه، مفهوم «روح مردمی» را در اندیشه هگل ذیل درکی کانتی، که دل مشغول توضیح چند و چون تحصیل شناخت است، توضیح دهد. (8)
به این ترتیب دیلتای یک گام از کانت پیش تر می رود. اندیشه وی، در واقع، آنجا آغاز می شود که کانت در آن متوقف شده بود. او می کوشد تا از شیوه ای از فهم دفاع کند که پدیداری قواعد عام تفسیری علوم انسانی را معنا می دهد. کانت تلاش مشابهی را در حوزه شناخت امر عینی سامان بخشیده بود. رویکرد وی به آزادی ذیل دقت در این هدف اصلی وی، به مثابه اصلی ترین شخصیت هرمنوتیک روش شناختی، معناپذیر می شود.
آزادی، آن گونه که دیلتای توضیح می دهد، در مناسبات معطوف به شناخت تجلی می یابد. برای وی معرفت از دیگران به واسطه عینیت یابی زندگی مقدور می گردد؛ به عبارت دیگر از آنجا که زندگی اشکالی به خود می گیرد و خود را در پیکره های ثابت عینیت می بخشد، معرفت از دیگران امکان پذیر می گردد. ارزیابی عواطف، قوای اراده و جز آن در ساختار نوبنیاد ذخیره می شود و سپس در معرض تفسیر و رمزگشایی دیگران قرار می گیرد. (9)
این گونه معرفت تاریخی با انتقاداتی روبرو شده است. نقطه مرکزی این انتقادات از معرفت تاریخی در پدیده بنیادی «پیوند داخلی» با «پیوند درونی» دیده می شود. پیوندی که معرفت و آگاهی افراد را از یکدیگر امکان پذیر می سازد. به واسطه این پیوند زندگی فردی اجازه می یابد که در تجلیات خود آشکار گشته و بازشناخته شود. در واقع، ذیل چنین رویکردی، دیلتای به توضیح مفهوم هرمنوتیکی آزادی (اجازه یافتن برای آشکار گردیدن زندگی فردی در تجلیات خود) نایل می آید. (10)
پینوشتها:
1- پالمر، ریچارد، علم هرمنوتیک، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، تهران: هرمس، 1377، ص 149
2- رهبر، مهدی، هرمنوتیک و سیاست، تهران: مرکز، 1385، ص 143.
3- همان، ص، 142 و نیز بارت، رولان، نقد و حقیقت، دخت دقیقیان، شیرین، تهران: مرکز، 1378، ص 134.
4- رهبر، همان، ص 139.
5- احمدی، بابک، ساختار و تأویل متن، تهران: مرکز، 1384، ص 245.
6- روزن، استنلی، نقاب روشنگری، نوری، داریوش، تهران: مرکز، 1388، ص 152.
7- رهبر، همان، ص 100.
8- دیوید، کوزنزهوی، حلقه انتقادی، فرهادپور، مرداد، تهران: مطالعات زنان، 1378، ص 20.
9- همان، ص 20.
10- همان.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}